بی بی سی فارسی
شورای اصلاحِ خط ِفارسی چرا و چگونه تشکیل و تعطیل شد و چه کرد؟
در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند که بمرور در وبسایت بیبیسی فارسی منتشر میشوند.
در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.
گام اول، طرح بحث
تابستان ۱۳۷۱. در یکی از سهشنبههایی که شاملو از دهکده به تهران میآمد و ناهار را سه نفری در کارگاه نقاشی علیرضا اسپهبد میخوردیم و شب را با دوستان نزدیک، صبح میکردیم، از راه رسیده و نرسیده مقالهای تایپ شده به من داد و با همان لبخند مهربان و شوخِ “غولِ زیبا” گفت “برای انتشار”.
“شم سردبیری”، از جمله در گزینش متن برای انتشار، از مولفههای تعیین کننده سرنوشت یک رسانه است و شاملو خود حرفهایترین و موفقترین سردبیر نشریات فرهنگی در تاریخ مطبوعات ایران نیز بود، هم در کیفیت هم در نفوذ و برد و نوآوری و تاثیر و تیراژ. هر بار که آدینه را با نگاه انتقادی میدید بهترین معلم من بود. بسیاری از فوت و فنهای سردبیری را از شاملو آموختم. شاملو با راهنمایی کردن من و با حمایت از آدینه در ارتقاء این مجله نقشی کارساز داشت و اگر مجله آدینه دستاوردی دارد مدیون او نیز هست؛ اما در همه آن سالهای دوستی نزدیک، که از پربارترین و زیباترین فصلهای زندگی من بود، شاید فقط یک یا دو بار انتشار متنی را در آدینه توصیه کرد.
متن را گرفتم. در همان نگاه نخست مشخص بود که بیش از چهار صفحه آدینه است و رسم ما انتشار مقاله حداکثر در چهار صفحه بود. همین را به او گفتم. در ایرانِ آن روزگار، شمار خوانندگان مقالههای بیش از چهار صفحهٔ مجله چندان نبود. بسیاری از خوانندگان متنهای طولانی را به کناری مینهند تا “بعد” و “سر فرصت” بخوانند و زندگی چنان پرشتاب است که این “بعد” اغلب نمیآید و آن “فرصت” اغلب دست نمیدهد و متن طولانی کمتر خوانده میشود یا ناخوانده میماند. متن ناخوانده در یک نشریه شکست سردبیری نیز هست.
سر زیبایش را بلند کرد و با نگاهی پرمهر گفت “فردا که خواندی معلومت میشود”. آن شب دیگر هیچ سخنی در این باره گفته نشد.
روز بعد متن را، که مقالهای مفصل بود در باب رسمالخط فارسی با عنوان “فراخوان به فارسینویسان و پیشنهاد به تاجیکان”، خواندم. ایرج کابلی، نویسنده متن را میشناختم. میدانستم که بر چند زبان از جمله انگلیسی و روسی مسلط است و در زبان فارسی، وزن شعر فارسی، دستور زبان و .. استخوانها خرد کردهاست و در این عرصهها از معتبرترین مراجع در ایران است. میدانستم که آدمی صریح و درست است و به قول ما دیروزیها “بسیار باپرنسیپ”. دوستدار و دوست نزدیک شاملو هم بود.
دست تصادف بود شاید که پیش از خواندن مقاله کابلی در صدد انتشار مقالهای در آدینه بودم با عنوان “دشواریهای زبان فارسی با کامپیوتر” به قلم دکتر صنعتی در باب خط فارسی که شرح آن در ادامه همین متن میآید.
گام دوم، فراخوان
مقاله کابلی با عنوان “فراخوان به فارسینویسان و پیشنهاد به تاجیکان”، متنی روشمند و منسجم بود که نه فقط مشکلات خط فارسی را مطرح میکرد و به بسیاری از پرسشهای سالیان من و دیگران در باب آئین نگارش خط فارسی پاسخ میداد که بعلاوه راهحلهای مشخص و روشنی را در قالب پیشنهادهای سنجیده و مدلل مطرح می کرد. مباحث این مقاله و پیشنهادهای کابلی را در “فراخوان” او، که برخی جا افتادهاند، اینجا تکرار نمیکنم. علاقمندان میتوانند به متن فراخوان و مقاله های بعدی کابلی در آدینه و نیز به مقالهها و کتابهای گوناگون او در این زمینه رجوع کنند.
رسمالخط دغدغهی همه کسانی است که در عرصه ادبیات فارسی کار میکنند، به ویژه کسانی که فارسی را، از سوادآموزی تا دانشگاه، آموزش میدهند و مشکلات خط فارسی را در عمل دیدهاند و نیز دغدغه همیشگی کسانی چون من که علاوه بر آموزش و کار حرفهای در عرصه ادبیات فارسی، سردبیر و ویراستار حرفهای هم بودم و در سردبیری پرسش “با چه رسمالخطی؟” از نخستین پرسشها است چرا که در یک نشریه، به ویژه در نشریه فرهنگی، همه متنها باید که با رسمالخط واحد یکدست منتشر شوند مگر آنگاه که دلایل خاصی در کار باشد.
در تدارک انتشار آدینه در چندین جلسه بحث به این نتیجه رسیدیم که ترکیبی از رسمالخط نشر فرانکلین، سازمان کتابهای درسی دوره شاه و رسمالخط پیشنهادی نشر دانشگاهی را به کار گیریم.
اما مشکل رسم الخط فارسی ساختاری و عمیقتر از این گونه راه حلها است. نبود رسمالخط واحد با قواعد وآئینهای روشمندِ بیتناقض، که به تقریب همگان از آن تبعیت کنند و این که هر نویسنده و رسانه و ناشری در این عرصه ساز خود میزند نیز مشکلهای فرعی هستند که مشکلات اصلی در جای دیگر است به مثل در ناممکن بودن جدانویسی بسیاری از حروف، که ریشهی بسیاری از مشکلات خط فارسی و مشکلی ساختاری و رفعنشدنی است، ننوشتن و ناممکن بودن نوشتن اغلب مصوتها در پایهی خط (نه چون علامتهائی در بالا و پائین حروف)، که سوادآموزی، خواندن و فهم سریع برخی جملهها را دشوار میکند، ناهمگنی در باب پیوسته و جدانویسی، سرنوشت مبهم همزه، حروف مشترکالمخرج در زبان فارسی و متفاوتالمخرج در عربی و… اینها نه فقط خواندن و فهم سریع متن، که سوادآموزی و بهرهگیری از امکانات کامپیوتری را نیز مشکل میکرد. آن زمان حتا بیفاصله و نیمفاصلهنویسی هم در کار نبود. بیفاصله و نیمفاصله نویسی از پیشنهادهای کابلی بود که با حروف چینی با برنامههای کامپیوتری ممکن و آسان شد و تا حدی جا افتاد.
تا پیش از مشروطه معیارهای واحد و تعریف شدهای برای آئین نگارش خط فارسی مطرح نبود. بحث تغییر یا اصلاح خط از دوره مشروطه آغاز شد. “تغییر خط”، حتا اگر راه حل نهائی و درست، اما به هزار و یک علت و دلیل ممکن نبود و نیست. پس راه اصلاح خط را پی گرفتند.
صنعت نشر، از مشروطه تا دوران ما، با افزایش کمی و کیفی کتابهای درسی و غیردرسی، رشد کمی و کیفی مطبوعات، افزایش شمار باسودان و مولفان و… توسعه یافت، اما هیچ مرجع پذیرفته شده و معتبری برای تدوین رسمالخط واحد فارسی پدید نیامد هرچند برخی ادبای معتبر فرهنگستان اول و دوم این بحث را مطرح کردند. ناشران، مطبوعات و مولفان رسمالخطهای متفاوتی را به کار میگرفتند. کار به جایی رسیده بود که حتا کتابهای درسی و دانشگاهی نیز با رسمالخطهای متفاوت منتشر میشدند.
در دهههای ۴۰ و ۵۰ برخی ناشران معتبر چون فرانکلین و خوارزمی، برخی سازمانهای دولتی چون نهادی که انتشار کتابهای درسی را بر عهده داشت، برخی نشریات چون سخن دکتر پرویز ناتل خانلری، اندیشه و هنر به مدیریت دکتر ناصر وثوقی و کتاب هفته و خوشه به دوران سردبیری احمد شاملو و برخی مولفان، برای نگارش خط فارسی آئینها و رسمالخطهایی تدوین و اجرا کردند اما به دلایل گوناگون، از جمله غیبت نهادی که اعتبار آن مرجعیت عامه آن را تضمین کند، غفلت و بیاعتنایی نهادهای آموزشی، روانشناسی غالب بر جامعه ایرانی و… و البته مشکلات خط فارسی، رسمالخطی واحد با قواعد و آئینهای روشمندِ بیتناقضِ پذیرفتهشده پدید نیامد هرچند در این دو دهه گامهایی چون جا انداختن شیوهای واحد در جدا و پیوستهنویسی برداشته شد.
- جدلهای تند درباره ترجمهها و رسمالخط شاملو
- سرگذشت قانون زبان در تاجیکستان
- بیش از یک قرن جدال زبانی-سیاسی؛ خط فارسی یا عربی؟
گام سوم، دشواریهای خط فارسی در کامپیوتر
در سال ۱۳۷۱ کامپیوترهای خانگی به بازار ایران عرضه شده بودند اما اغلب خط فارسی نداشتند. ما نیز اوایل کار آدینه را به شیوه سنتی حروف چینی دستی و بعدتر با ماشین لاینوتایپ حروفچینی میکردیم.
محمد صنعتی، دکترای کامپیوتر و استاد دانشگاه در آمریکا و ایران که “پایاننامه او در آمریکا از اولین پایاننامههای دکترایی بود که با استفاده از رایانه حروفچینی شد”، پس از تجربه برنامههای “پیشکار” و “زر”، برنامه “زرنگار”، نخستین برنامه موفق حروفچینی کامپیوتری فارسی را به بازار عرضه کرده بود و مجله آدینه از نخستین کاربران این برنامه بود. دکتر صنعتی برنامه “زرنگار” را به رایگان به آدینه هدیه کرد و همین نیز زمینه آشنایی من و او شد.
با ورود برنامههای حروفچینی فارسی و برنامههای دیگر رایانهای، که با خط سر و کار داشتند، برخی دشواریهای خط فارسی، که بهرهگیری از امکانات کامپیوتر را دشوار میکردند، برجستهتر شدند. در چند نشست با دکتر صنعتی که برای من کلاس درس بود، با مشکلات خط فارسی در برنامههای کامپیوتری نیز آشنا شدم و از او خواستم در این باب متنی برای انتشار در آدینه بنویسد. مقالهای نوشت با عنوان “دشواریهای زبان فارسی با کامپیوتر” که پیش از این از آن یاد کردم.
گام چهارم، شورا
یک هفته پس از آنکه شاملو مقاله روشمند و منسجم ایرج کابلی را به من داد، برای آوردن شاملو به تهران به دهکده رفتم. در راه گفت علیرضا را برداریم و برویم خانه کابلی. نهار دعوتیم. معلوم بود که از پیش برنامهریزی کردهاست.
در خانه کابلی پرسید: “نتیجه؟”. گفتم حجم مقاله خلاف روال ما است اما متن چنان خوب و مسئله چنان مهم است که منتشر میکنم و همراه با مقالهای دیگر. مقاله دکتر صنعتی را به او و کابلی دادم. خواندند و پسندیدند.
مقاله دکتر صنعتی حاصل تجربههای عملی او در نوشتن برنامههای حروفچینی کامپیوتری فارسی بود و ابعاد دیگری از مشکلات خط فارسی را باز میگفت که برخی از آنها با اجرای پیشنهادهای کابلی رفع میشدند. همزمانی تصادفی این دو متن رخدادی جالب بود.
شاملو گفت که انتشار فراخوان و پیشنهادهای کابلی گام اول است. باید کاری کرد که چشمها با رسمالخط پیشنهادی آشنا و پیشنهادها به تدریج پذیرفته شوند. گفت که کتابهای خود را با رسمالخط پیشنهادی کابلی منتشر خواهد کرد.
درست یادم نیست شاملو بود یا کابلی که ییشنهاد کرد که بخشی از متنهای آدینه را با رسمالخط پیشنهادی منتشر کنم. آدینه بدان روزگار مجلهای معتبر، پرنفوذ، موثر و پرخواننده بود، اگر نه در کل جامعه در فضاهای فرهنگی. اعمال پیشنهادهای فراخوان با امکانات مجله آدینه در آن روزگار دشوار بود اما پذیرفتم و تا وقتی سردبیر بودم چنین کردم.
روزهای بعد با چند تن از دوستان نویسنده و شاعر و زبانشناس از جمله هوشنگ گلشیری و محمدرضا باطنی مشورت کردم و به دلیل اهمیت بحث بر آن شدم که بخش ثابتی را در آدینه به مبحث اصلاح رسمالخط اختصاص دهم و در هر شماره متنی موافق یا مخالف منتشر کنم تا بحث در سطح گستردهتری مطرح شود.
مقالههای کابلی و صنعتی با مقدمهای به قلم من در مرداد ۱۳۷۱ در شمارهٔ ۷۲ مجلهٔ آدینه منتشر شدند. در مقدمه با اشاره به دشواریهای رسمالخط فارسی و… از جمله نوشتم “آدینه با چاپ مقاله دکتر صنعتی و فراخوان به فارسی نویسان امیدوار است زمینهای فراهم آورد تا همه استادان زبان فارسی، اعضای فرهنگستان، زبانشناسان، نویسندگان، شاعران و ویراستاران و… و همه کسانی که به زبان فارسی دلبستهاند و آن را میشناسند در باره رسمالخط فارسی به بحث بپردازند”. در همین مقدمه اعلام کردم که آدینه در شمارههای آینده صفحاتی را به این بحث مهم اختصاص خواهد داد.
واکنشهای مثبت و منفی بیش از آن بود که انتظار داشتیم. اقبال به این بحث زمینهساز گامهای بعدی شد.
در دیداری دیگر به شاملو و کابلی پیشنهاد کردم که شورائی سامان دهیم تا در باره پیشنهادهای کابلی و دیگر مباحث رسمالخط تبادل نظر کرده و آدینه این بحثها را هر ماه منتشر کند. رو کرد به کابلی و گفت “فرج دست از مدیریت شورائی بر نمیدارد حتا در رسمالخط” و این به معنای پذیرش پیشنهاد من بود. نام شورا را در همان نشست ۳ سه نفره ایرج کابلی پیشنهاد کرد. شاملو گفت که در انتخاب اعضای شورا دخالت نمیکند و پیشنهادی ندارد. ایرج کابلی و من، و بیشتر کابلی، نام نخستین کسانی را که خوب بود برای عضویت در شورا دعوت شوند، مطرح کردیم و قرار شد در انتخاب دیگر اعضا با همین نخستین کسان مشورت شود. معیار تجربه کاری و تخصص علمی بود و اعضا زبانشناس و ویراستار و نویسنده و شاعر و برنامهنویس خط فارسی بودند. شاملو کسی را پیشنهاد نکرد. قرار شد من با اعضای نامزد شده برای عضویت در شورا تماس بگیرم. از همان آغاز در نام شورا بر “اصلاح خط” تاکید کردیم تا با اتهام “تغییر خط” مواجه نشویم.
شاملو در هیچ نهادی، جز کانون نویسندگان، عضو نمیشد. عضو شدن در نهادها رویه او نبود. پذیرش پیشنهاد شورا به معنای قبول عضویت و حمایت او از شورا بود. مجله آدینه بدان روزگار اعتباری درخور داشت اما عضویت شاملو کار تشکیل شورا را بر من آسانتر میکرد. اغلب کسانی که برای شورا در نظر داشتیم با شنیدن عضویت شاملو و البته به دلیل علاقه و تخصص خود نیز، پیشنهاد مرا پذیرفتند.
“که عشق آسان نمود اول ولی …”
در خبری که در شماره ۷۳/۷۴ (دو شماره در یک مجلد) مجله آدینه نوشتهام آمدهاست که “نخستین نشست شورای اصلاح و بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی… با حضور آقایان کریم امامی، محمد رضا باطنی، ایرج کابلی، علی محمد حق شناس، احمد شاملو، کاظم کردوانی و دبیر تحریه آدینه” برگزار شد. چون خبرهای شورا را خودم مینوشتم از خود به عنوان “دبیر تحریریه” و پس از دیگران اسم بردهام نه با نام فرج سرکوهی. در این خبر همچنین آمدهاست “آدینه از آقایان محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ گلشیری و دکتر صنعتی و… نیز درخواست کردهاست تا در جلسههای شورا شرکت کنند”.
از اعضای شورا شاملو به دلیل وضعیت جسمی خود و… در جلسههای شورا شرکت نمیکرد و من و ایرج کابلی بحثهای شورا را به او و نظرات او را به شورا منتقل میکردیم. دکتر محمدرضا باطنی، معتبرترین زبانشناس آن روزگار ایران، در فهرست نخستین نشست سهنفره (شاملو، کابلی ومن) بود. دکتر علیمحمد حقشناس، زبانشناس و شاعر را دکتر باطنی پیشنهاد کرد تا به گفته خود او دو اهل زبانشناسی با دو دیدگاه متفاوت در شورا باشند. باطنی عالمی مرزشکن و نواندیش بود و حقشناس اندکی محافظهکار و محتاط.. کریم امامی ویراستار و مترجم معتبری بود و من (فرج سرکوهی) منتقد و ویراستار و سردبیر. نامهای هوشنگ گلشیری و محمد صنعتی، از معتبرترین استادان برنامهنویسی کامپیوتری ایران و مبدع برنامه زرنگار، در فهرست نشست سهنفره بودند. از آنها نیز دعوت کرده بودم. به دلایل شخصی نتوانستند در نشست نخست شرکت کنند اما در جلسههای بعدی شرکت فعال داشتند.
بعدتر دکتر مصطفی عاصی، زبانشناس، نیز به ما پیوست. یادم نیست چه کسی او را معرفی و پیشنهاد کرد. از محمدرضا شفیعی کدکنی هم دعوت کردهبودم اما ترکیب شورا و اصلاح ریشهای با مزاج سنتگرا و محافظهکار و چرتکه مصلحتسنج او سازگار نبود. نیامد. از کاظم کردوانی نیز خواستم که برای ثبت مذاکرات و تهیه گزارش نشستها در جلسهها حضور یابد. تخصص و تجربه کاری یا نوشته و تالیفی در زمینه رسمالخط نداشت اما در برقراری و حفظ روابط عمومی ماهر بود و ما به کسی نیاز داشتیم که مباحث را ثبت و گزارش نشستها را بنویسد. با عنوان “دبیر شورا” کار نوشتن بحثهای نشستها را بر عهده گرفت. خبر نشست بعدی در شماره ۷۵ آدینه منتشر شد و…
مقالههای گوناگون با دیدگاههای متفاوت و گزارش نشستها و مصوبات شورا را در مجله آدینه آن سالها میتوان خواند.
فرهنگستان با اشتیاق وارد و با تذکر و دستورِ از بالا خارج میشود
هر پیشنهادی برای اصلاح خط آنگاه جا افتاده و همگانی میشود که وزارتخانههای آموزش پرورش و آموزش عالی و دیگر نهادهای آموزشی آنها را در کتابهای درسی و کمک درسی اعمال کنند، مولفان و ناشران و رسانههای مکتوب نیز رسمالخط واحد را به کار گیرند و… ما، شورا، هیچ امیدی بدین کارها نداشتیم هرچند گزارش بحثها و مصوبات شورا، که در آدینه منتشر میشد، برخی کتابهای احمد شاملو و آن بخش از آدینه که با رسمالخط پیشنهادی شورا حروفچینی میشد، توجه فضاهای آموزشی و فرهنگی دولتی و غیردولتی و از جمله توجه فرهنگستان دولتی را برانگیخته بود.
آنچه در جمهوری اسلامی “فرهنگستان زبان و ادب فارسی” نام دارد کاریکاتوری است از فرهنگستان اول و دوم پیش از انقلاب هرچند برخی ادبای معتبر ایران عضو این نهاد حکومتی هستند اما “فضل” این ادبا در برابر وابستگی ساختاری و اداری و سیاسی و مکتبی این فرهنگستان به حکومت اسلامی کاری از پیش نمیبرد که نبردهاست. مرجعیت فرهنگستانها در میان اهل فرهنگ به مرجعیت فرهنگی و علمی اعضا و به کارنامه آنها وابسته است. همین که حداد عادل، به عنوان رئیس فرهنگستان حکومتی، بر کرسی کسانی چون محمد علی فروغی و علی اصغر حکمت نشستهاست، یا مقایسه کارنامه فرهنگی برخی اعضای فرهنگستان حکومتی کنونی با مرجعیت اعضای فرهنگستان اول و دوم چون بهار، دهخدا، فروزانفر، قریب، گل گلاب، یاسمی، بهروز، اقبال، پورداوود و بهمنیار کافی است تا معلوم شود که چرا مصوبات فرهنگستان حکومتی کنونی در میان اهل فرهنگ اعتباری ندارد و جز به ضرب و زور بخشنامههای حکومتی مطرح نمیشود. فرهنگ عرضه بخشنامه و اوامر حکومتی نیست و چنین است که رسمالخطی که این فرهنگستان حکومتی تصویت یا پیشنهاد کند نیز در قالب بخشنامه دولتی دفن میشود.
در مهرماه ۱۳۷۴ اولین شمارهٔ “نامهٔ فرهنگستان” فصلنامهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به سردبیری احمد سمیعی (گیلانی) منتشر شد. در مجله آدینه نوشتم:
“.. شاید مهمترین ویژگی این نشریه، رسمالخط آن باشد که برمبنای پیشنهادهای کمیسیون شیوهٔ املایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی شکل گرفته است… خوشبختانه مصوبات کمیسیون شیوهٔ املایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی… از جمله بیفاصلهنویسی و لزوم نوشتن کسرهٔ اضافه، همان است که در مقالهٔ فراخوان به فارسینویسان نوشتهٔ ایرج کابلی (آدینهٔ ۷۲ مرداد ۱۳۷۱) و مصوبات شورای بازنگری آمدهاست”. همراه با تایید اقدام آنان یادآوری کردم که “مصوبات” خود را، بدون ذکر ماخذ و منبع، از کجا برداشتهاند.
چند روز بعد یکی از اعضای شورا، اگر درست به یاد داشته باشم هوشنگ گلشیری که با ابوالحسن نجفی، زبان شناس و مترجم معتبر و عضو فرهنگستان، دوست بود، به ما خبر داد که مژده! فرهنگستان بر آن شدهاست که با شورا بنشیند، پیشنهادهای شورا را بررسی و اغلب را تصویب و برای اجر به دولت ابلاغ کند.
چنانکه نوشتم شاملو به دلیل وضعیت جسمی خود و… در جلسههای شورا شرکت نمیکرد و من و کابلی بحثهای شورا را به او و نظرات او را به شورا منتقل میکردیم. وقتی خبر پیشنهاد فرهنگستان را در خانه او به او دادیم گفت این کارها از این خانمها و آقایان حکومتی برنمیآید. کوتاه و قاطع افزود که با هر نوع همکاری با نهادهای حکومتی مخالف است. این را از پیش میدانستیم و نیز میدانستیم که اعضای فرهنگستان دولتی نیز از نشست و برخاست و گفت و گو با برخی از ماها، از جمله خود شاملو، میترسند. اما رد کردن پیشنهاد فرهنگستان به مخالفان بهانه میداد که بگویند اینها قصد اصلاح ندارند و… در شورا کسانی هم بودند که با همکاری با فرهنگستان دولتی موافق بودند و… بحثها شد و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که نه شورا، که دکتر محمدرضا باطنی از سوی شورا، نه با فرهنگستان، که با برخی از اعضای معتبر آن دیدار و گفت و گو کند و بر اساس نتیجه دیدارها، گام به گام، حرکت کنیم. فکر میکنم دو یا سه بار دیدار و گفت و گو کردند. باطنی گزارش نشستهای خود را به شورا منتقل میکرد. اما کل ماجرا به ناگهان و به اشارهای منتفی شد. فرهنگستانیها از کانالهای مختلف و به شیوههای گوناگون خبر دادند که “نهادهای بالا دستی نظام” به آنها “تذکر” دادهاند که برخی اعضای شورا “ضد انقلاب، معاند، نامطلوب و..” هستند و “دستور، قطع هر نوع رابطه” است. از برخی اعضای شورا از جمله شاملو و باطنی و من نیز به عنوان عناصر نامطلوب و… نام بردهبودند. پرونده گفت و گوی شورا با فرهنگستان دولتی با آن “تذکر” و “دستورِ از بالا” بسته شد.
پایان کار شورا و…
شورا به کار خود ادامه داد. مباحث و مصوبات شورا در آدینه منتشر میشد و… برخی پیشنهادهای فراخوان به تدریج پذیرفته و در نشریات و کتابها دیده میشدند. بخشی از مجله آدینه، و مهمتر از آن برخی آثار شاملو که با رسمالخط پیشنهادی فراخوان منتشر می شدند، در طرح پیشنهادهای فراخوان در جامعه فرهنگی نقشی مهم داشتند و….
اما در سالهای آخر عمر شورا چند تن از اعضای شورا، از جمله خود من، به تدریج به این نظر رسیدند که هرچند برخی اصلاحات، از جمله برخی جدانویسیها، بیفاصله و نیمفاصلهنویسی، نوشتن کسره اضافه و… ممکن و مفید و عملی است اما تدوین، پذیرش و اجرای همگانی رسمالخطی واحد با قواعد و آئین نگارش روشمندِ بیتناقض، که به تقریب همگان پذیرفته و اجرا کنند، به دلایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و روانشناسی فردی و جمعی، در نظام مسلط کنونی ـ جمهوری اسلامی ـ ناممکن است. ناممکن بودن جدانویسی بسیاری از حروف در خط فارسی و ناممکنی ننوشتن اغلب مصوتها در پایه خط، که مولفهای ساختاری و رفعنشدنی در خط فارسی است، نیز کار تدوین رسمالخطی بی تناقض و… را تا مرز ناممکن دشوار میکند. تغییر خط هم، حتا اگر درست باشد، ناممکن است. و نتیجه؟ تا روزی که وضعیت بر اثر تغییر ساختارهای اصلی جامعه دیگرگون و زمینه برای اصلاح نهائی و روشمند و اعمال رسمالخط واحد هموار نشود و حکومت و فعالان مستقل عرصه فرهنگ و… با هم در این زمینه یکدل نشده و با هم نکوشند، همین است که هست. همین که در تاریخ ما بودهاست. همین که در بسیاری از دشواریها و مسائل و بحرانها هم هست. همین سرنوشتِ سیزیفی. صخره را تا قله بالا بردن، شاهد فروافتادن آن بودن و دوباره و دوباره تکرار کردن.
بدان روزگار هنوز فضای مجازی و هرج و مرج و آشفتگی در خط فارسی، که با فضای مجازی آمد و گریبان خط و زبان فارسی را گرفت و رها نمیکند، در کار نبود که اگر میبود لابد رنگ این نتیجه سیاهتر میشد.
با چنین برداشتی انرژی و اشتیاق نخستین در آن یکی دو تن خاموش شد هرچند دیگر اعضا شورا، از جمله خود ایرج کابلی، که به اصلاح خط امیدوار بود و هست، کار را همچنان و با همان جدیت و پشتکار ادامه میدادند.
در همان اواخر خبری نیز در باره شغل یکی از اعضای شورا در یک نهاد خاص آموزشی حکومتی به گوش رسید که میتوانست به تنشهائی منجر شود اما پیش از طرح این مساله در شورا ماجرای بازداشت من رخ داد و…
از اعضای شورا ایرج کابلی کار اصلاح رسمالخط را به جد و با پشتکار ادامه داد. کتاب “درستنویسیِ خط فارسی” از جمله کارهای ارجمند او است که علاقمندان میتوانند دنبال کنند.
نیست کاری کو اثر بر جای نگذارد
شورا تلاشی بود که از شرکت در آن خوشحالم هرچند در همین شورا بود که پس از سالهای اعتقاد به ممکن بودن اصلاح نهائی رسمالخط فارسی به این نتیجه رسیدم که رسمالخطی واحد و یک دست با قواعد وآئینهای روشمندِ بیتناقض و پذیرفته شده، گرچه خوب و ضرور و مفید و واجب، اما در این موقعیت که در آن گرفتاریم تا مرز ناممکن دشوار است.
اما شورا در بهبود وضعیت خط فارسی تاثیر بسیار داشت. برخی پیشنهادهای شورا در جامعه جا افتاد و آموختن و نوشتن و خواندن خط فارسی و برنامهریزی خط فارسی را در کامپیوتر آسانتر کرد.
داوری در باره شورا با من نیست که به گفته نیما “آنکه غربال دارد از پی کاروان میآید”. روزگار ما که بگذرد داوران غربالدار سختگیر از راه میرسند، گزارشهای راست و دروغ را تفکیک و در کارنامهها مینگرند و… اما داوری زمانه هرچه باشد به گفته استاد سخن:
“به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم”
یا به گفته نیما در پادشاه فتح “نیست کاری کو اثر بر جای نگذارد” و زندگی من و برخی از ماها همین است. سیزیف هربار با بالا بردن صخرهای که میداند میافتد، بر بیمعنائی و پوچی و تقدیر و بر فرمان قدرت میشورد و انگار زندگی ما نیز همین است. شوریدن بر پوچی، عبثیت و بیمعنائی موقعیتی که در آن گرفتار آمدهایم یا تلاش برای زدن نقشی بر روزگار و زمانه که بماند یا نماند.