اخبار ساحوی

مرکز ساعت ها پولیس محلی را در جلریز فریب داده و نیروی کمکی برای آنها اعزام نکرده است

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۳, ۱۴۰۱)

نگفته های از جنگ و کشتار در “جلریز” از زبان دو سربازی که از جنگ زنده برگشته اند. این سربازان 37 ساعت بدون وقفه جنگیده اند و کمک خواسته اند اما خلاف وعده ها هیچ کس به دادشان نرسیده است و تمام هم سنگران خود را به شمول فرمانده ازدست داده اند.

 

ازسوی هم پولیس نظم عامه دریک شبانه روز این سربازان نجات یافته را آب و نان نداده است.

جنگ در جلریز از چاشت چهارشنبه آغاز شد .

 

این دو سرباز 38 ساعت جنگیده اند و تسلیم نشده اند. اما حکایتی تلخی از مهمات روبه تمام و بی تفاوتی مرکز دارند.

 

آنان میگویند پوسته ها از چاشت چهارشنبه در حال سقوط بود..مقاومت می کردند و می جنگیدند، تازمانی که فرمانده زخمی شان محمد سیاه در حالت زخمی از آنسوی خط گفته که سربدهید و سنگر نه.

علی ربیعی سرباز محلی میگوید ” به قوماندانی زنگ زدیم ، که کمک مان کو گفت کمک میرسه که تا دوروز نرسید. بخدا ما توپ و تانگ نخواستیم ما مهمات خواستیم می اوردن ولاگه پوسته خوده تسلیم مزدور می کدیم “

 

ابراهیم چشم هایش اشک می زند برای همسنگرانی مجروح که نتوانست آنان را باخود بیاورد، او میگوید: دوباره به سنگر خواهد رفت و به سرزمین اش خدمت خواهد کرد. این دوسرباز می گویند: زمانیکه طالبان پیش روی کردند مردم محل با طالبان یک جا شدند.

 

ابراهیم سربازمحلی میگوید” وقتی که آمدند، مردم بالای بام های خود بالا شدند و بیرق های سفید ره بلند کردند بسیار زیاد بودند.”

فرمانده محمد سیاه سرانجام که از مرکز ناامید می شود به عارف خواهرزاده اش زنگ می زند و از او می خواهد تا مقامات را ازحالشان باخبر کند.

 

عارف حیدری خواهرزاده “محمد سیاه” گفت ” من از سرشب تا 2 شب پیش استاد محقق بودم به هرکه زنگ میزد می گفت نیرو فرستادیم اما دروغ می گفتند”

ابراهیم میگوید: زمانی که در نظم عامه پولیس رسیدند یک شبانه روز برای آنان نان و آب داده نشد و به آنان گفته میشود که استحقاق شما دراین جا نیست .

 

ابراهیم پولیس محلی میگوید “ما حتی بامسوولان نظم عامه درگیر شدیم به مانان و آب نمی دادند و حتی حاضر نبودند مارا انتقال بدهند زیرا می دانستند خلاهای دولت پیش ماست”

طالبان زمانی که آهسته آهسته پوسته هارا میگیرند به این دو سرباز هشدار می دهند که یا تسلیم شوند یا آنان را به بدترین شکل جزا خواهند داد، میگویند: صدا می زدند ، کچالو شلغم ، زردک 40 افغانی پولیس محلی 5 افغانی . به آنان گفته می شده است که شما با دال می جنگید و ما با گوسفند.

 

گزارشگر فرحناز فروتن

Trending

خروج از نسخه موبایل