بی بی سی فارسی

هفته هنر و فرهنگ؛ ما همه مقصریم، آواز برای صندلی، نقاش در حرمسرا

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)

دو هفته مانده به تابستان، گرما و هرم حرارت با وحشت از کمبودی آب همراه شد. پمپ های بنزین با صف های دراز نشان داد که نگرانی اصلی پالایشگاه آتش گرفته تهران نبود – که اصلا بنزین نمی سازد- بلکه تقارن موضوع با هفته تعطیلات سالانه بود.

هنر موجود نحیف و بی یال و دمی می نماید که صم و بکم گوشه ای نشسته تا چه پیش آید، روان پزشکان و روانشناسان بازار گرمی دارند، از فراوانی بیمار به ستوه آمده و نیمه شب ها از پشت بام مطب خود با کمک نیروهای انتظامی می گریزند. اما خوش به حال روزگار که باطری بغلی قلب احمدرضا احمدی تعویض و جاسازی شد و نگرانی ها پایان گرفت. شاعری به خانه رفت.

دنیای سیاست آرام بود، حتی دریغ از نگاهی به وین. اما بیشتر روزهای هفته علما، حافظان و براندازان، بیش از همه عمر به عمق فقه و لغت و معنا و علم حقوق رفتند تا بدانند «جبران» چیست و کشف کنند که «ظلم» چه اتفاق بد و نادری است. کسی نمی داند آیا جنگی است بین هشتاد سالگان و نود سالگان یا حکایت دیگری است در زیر. تشکیل روم ها و کلاس های تحلیل و تفسیر فلسفی، در شبکه های مجازی، برای فهم زیرو بم پیام ها و نطق های رسمی، مهم ترین سرگرمی هفته بود.

طنز پردازان در کلاب هاوس و سایر هاوس ها، تمام هفته در جست جوی کلمات محترمی بودند که مقصود را برساند و زحمت افزا نشود.

سالن های نمایش، لرزان و بدگمان، گشوده شده اند و برخی به یک اجرا در هفته بسنده کرده. اما موضوع هر نمایش بهتر و جذاب تر از پیش. تالار رودکی گشوده شد اما فقط به روی شهرام ناظری که از سفر ۱۵ ماه به ینگه دنیا برگشته است و البته نوازندگانی که خیلی جلو دوربین نیستند و از دور می نوازند. مردمانی علاقه مند مطمئن به سیستم ارتباطات با پرداخت پول بلیت در خانه نشستند و صدای خواننده محبوب خود را شنیدند که در سالنی خالی برای صندلی ها می خواند و آن ها که دست می زدند در خانه هایشان نشسته بودند.

وضعیت کتاب هم اگر پرسیده باشید در آخرین ماه های دولت مستقر بد نیست. این روش معمول سالیان است و از آن جا که انبوه خاطرات تلخ و شیرین در خرداد هر سال می رسد، به نوشته نویسنده ای سانسور کنندگان (بازبینان محترم) در راه شمالند و خسته از یک سال کار سخت با هزاران دعاگو.

نمایشگاه های آنلاین بیش از هر هنر دیگری میدان گرفته است. آنلاین به موسیقی و سینما و نمایش این همه خدمت نکرد.

شبکه های اجتماعی – به ویژه آخرین پدیده اش کلاب هاوس- هر روز پر و خالی می شوند و از هر گوشه صدایی بلند است و خیلی ها نگران که وقتی نمایش سیاست پایان گیرد چطور می توان از این آب ماهی گرفت. و درست در همین هفته نقاش صاحب نامی نودمین تابلو خود را از گردش در حرمسرا پایان داد که خوش ترین هفته بود. سینما اما صدایی دارد که هفته های دیگر خواهد توانست مردم را به سینماها بکشاند. هنوز کار هنر هفتم بدان جا نرسیده که تماشاگران با تظاهرات در مقابل مجلس انقلابی خواستار آن شوند که دولت زیان آن ها را جبران کند.

برخورد جسم سخت به سر

نمایش «پس از برخورد جسم سخت به سر»، در حقیقت روایت زندگی آدم هایی با مشکلات روحی روانی است که شاید خود ماییم. این نمایش با داستان ها و دغدغه های متفاوتی که در جهان پیرامونمان در حوزه ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخ می دهد مخاطبان را به سمت اندیشیدن و گفتگو سوق می دهد.

در برخورد اول با عنوان نمایش، ذهن به ماجرای قتل زهرا کاظمی می رود خبرنگار عکاسی که از کانادا آمده بود و سرانجامش به سلولی در زندان اوین رسید که سعید مرتضوی دادستان وقت در انتظارش بود. همبندها صدای فریاد زن را شنیدند تا سرانجام افتاد بر زمین. هم بندیان گزارش دادند که به فاصله کوتاهی از بی صدا شدن زهرا کاظمی، همه ماموران رفتند. بعد ها سعید مرتضوی، همکار خود مامور بازجویی وزارت اطلاعات را متهم به کشتن کرد و مامور اطلاعات ماند تا به حبسی کوتاه مدت محکوم گشت و تمام.

«برخورد جسم سخت به سر» اصطلاحی بود که دستگاه قضایی برای پرونده ابداع کرد تا زمینه محکومیت متهمان را از میان ببرد. اما اینک هجده سال بعد از آن ماجرای غم انگیز، سجاد داغستانی نویسنده و کارگردان نمایشی را که ۳ سال پیش با استقبال مردم روبرو شد، با اجرایی جدید آماده صحنه کرده است.

سجاد داغستانی با اشاره به اجرای تازه این نمایش گفته که ساختن، خراب کردن و دوباره ساختن در روند خلقِ این آثار برای ما از همه چیز مهم‌تر بوده و خواهد بود.

نمایش “پس از برخوردِ جسم سخت به سر” که این بار با حضور تعداد زیادی از بازیگران جوان تئاتر در تماشاخانه آژمان به روی صحنه می‌رود. کارگردان و تهیه کننده توافق کرده اند که موضوع نمایش جدید را باز نکنند . اما گفته شده است که اجرا محدود خواهد بود به یک روز در هفته ـ فقط شنبه ها.

«پس از برخورد جسم سخت به سر» روایتگر سه واقعه در سه دوره از تاریخ معاصر ایران است و در پس زمینه اش و هم در پوستر اجرای اول دکتر مصدق، کمال الملک، مایکل جکسون دیده شدند، اما در آخرین اجرا سلطان آواز محمدرضا شجریان هم هنگام خواندن لاله خون شد در ذهن تماشاگران حاضرست .

بازیگران در سری جدید نمایش المیرا دهقانی،محمد شعبانپور، مهرداد طهماسبی، عارفه معماریان ،هادی احمدی و شهاب حیدری خواهند بود. در نمایش های پیشین ۲۵ بازیگر دانشجو نقش داشتند.

ما همه مقصریم

نمایش هار روی صحنه است و نویسندگی و طراحی آن کار حسین پوریانی فر است و تهیه کننده اش استاد وی حمید پور آذری که برای دومین بار نمایشنامه ای از پورانی فر را به صحنه می رساند.

خلاصه نمایش چنین است که صحنه یک کتواک اسـت، یا گربه رو – سطح باریکی که مانکن ها در روی آن مد لباس را عرضه می کنند. در اجرا سپنتار اعلم، بردیا مشهودی، مهدی قربانی، علی اصغر حسینی، میلاد افواج، میرآقا بهاری، اکبر سـلمانی الـهدادی، علیرضا آشوری، جواد کارگر، شهاب رحمانی و مهرکوش علیزاده بر آن راه میروند که در آن نوعی خودنمایی وجود دارد.

نرگس کیانی روزنامه نگار بعد از تماشای نمایش هار، از حمید پورآذری می پرسد: حس کردم جهان رو بــه ویرانی است و من به عنوان تماشاگر مقصر این اتفاق هســتم. در واقع اجرا، حس مقصربــودن را به من می داد. مقصر، مصرفگرا، بی تفاوت نسبت به وضعیت آب وهوا، محیط زیست، زباله گردها، مجروحان، مسئولان و… قصد انتقال چنین پیامی را به مخاطب داشتید؟

تهیه کننده نمایش هار می گوید این عبور خودنمایانه و چیزهای دیگری که روی صحنه می بینید شما را به نتیجه ای رسانده است که اشاره کردید. همین که شما به این برداشت رسیده اید نشان می دهد که چیزی وجود داشته است ولی اگر مستقیما بیان کنیم می‌خواهیم فلان چیز را بگوییم، این نوعی تلقین است. ما باید فرم و محتوا را شبیه به هدفمان کنیم و نظر مخاطبان را به عنوان عنصری که بر آگاهیمان میافزاید، بپذیریم.

پــورآذری می گوید در یک سال و نیم گذشته و در شــرایط تحت تأثیر شیوع کرونا بسیار از او پرسیده اند راهــکار برون‌رفت از وضعیــت فعلی که گریبــان تیٔاتر و تیٔاتریهــا را گرفته، چیســت؟ راهکاری کــه او در دو عبارت خلاصه اش می‌کند؛ آگاه شدن به وضعیت فعلی و تلاش برای اصلاح آن از مسیر برقراری گفتگو و تفاهم.

نودمین کار نقاش در حرم

نودمین تابلو به نقاش‌باشی دربار رسید. کمال‌الملک دارد پرتره‌ای از سوگلی می‌کشد …سوگلی اما روبند زده است و نقاش ما دقیقا معلوم نیست چه می‌کشد…اما می‌کشد. نودمین تابلو این‌گونه تمام شد.

بزرگمهر حسین پور نقاش پرکار و صاحب سبک با این مقدمه نودمین کار از مجموعه حرمسرا را به پایان برد و نوشت: در این مجموعه تابلوها که به ” یک کاریکاتوریست در حرمسرای ناصرالدین شاه” معروف است می‌خواستم چیزی را روایت کنم که همه شنیده‌اند و اما ندیده اند. می‌خواستم وارد جایی شوم که هیچ مردی وارد آنجا نشد مگر خواجه شده و بی‌خطر برای همسران سلطان صاحبقران! می‌خواستم راوی پشت پرده‌ای باشم از دردها…تعصب ها و رنج‌هایی که در ظاهری زیبا، زنان دوره‌ای از تاریخ در آن گیر افتاده بودند.

شروع کار بر روی این مجموعه‌ی ممنوعه از سال ۹۲ بود و تا الان ۹۰ تابلو شده است و نقاش ما امید دارد کتابی تمیز و خوب هم از این مجموعه جمع و جور کند و بسپردشان به گذشته…! حسین پور این مجموعه را به سه دوره تفکیک کرده است…دوره ای که به صورت‌ها توجه داشت. دوره ای که به لباس‌ها دقیق شد و دوره‌ی سوم که به معماری و آینه کاری دوران قاجار با استفاده از ورق طلا و نقره پرداخت. و مجموعه ای ماندگار و نفیس شد.

نقاش و کاریکاتوریست برجسته که معلم درجه یک است و صدها شاگرد تربیت کرده سرانجام درباره آخرین تابلو نوشت: و عجیب برایم اینکه آخرین تابلویی که کشیدم شاه دربار بود که با لبخند دارد سوگلی را می‌کشد… لبخندی رندانه زده است و به ما می‌گوید درست است که روبند داری…اما من بلدم تا کار خودم را بکنم!

آواز برای صندلی های خالی

شهرام ناظری پس از یک سال و نیم دوری از ایران و اجرای کنسرت آنلاین که بدون تماشاچی در تالار رودکی اشعار مولانا را خواند، از نحوه ضبط برنامه گلایه کرد و فاش ساخت که کنسرت بدون حضور تماشاچی برایش دلخواه نیست.

علاقمندان به موسیقی پس از دوره ای تعطیلی کنسرت ها، با خرید بلیت شاهد کنسرتی دو ساعته و آنلاین از شهرام ناظری، خواننده نام آشنای بودند. این هنرمند در همان ابتدای کنسرت گفت «وضعیت خیلی عجیب غریبی است که برای اولین بار رو به روی صندلی‌های خالی نشسته‌ایم. خیلی جای مردم خالی است. سال‌ها عادت داشتیم که از حضور و نفَس مردم انرژی بگیریم. همین نفس‌ها خیلی جاها ما را نگه داشت که کار کنیم.

همانطور که شهرام ناظری هم در بخشی از صحبت هایش اظهار کرد، آثاری که در این کنسرت آنلاین می‌شنیدیم، تنظیم متفاوتی داشتند؛ به گونه‌ای که در نسخه اصلی این قطعه صدای گروه کر خواننده را همراهی می‌کند ولی در اینجا تنها صدای ناظری بود و بس؛ که البته در فضای آرامتری هم نسبت به اثر اصلی اجرا می شد.

شهرام ناظری پس از اجرای شیدا شدم خطاب به مردمی که در منزل کنسرتش را دنبال می کردند، گفت: «می‌خواهم قطعه‌ای از مثنوی معنوی بخوانم. در مدتی که ایران نبودم اتفاقات زیادی افتاد؛ عزیزان و بزرگان زیادی همانند دو استاد بزرگ آواز ـ محمدرضا شجریان و عبدالوهاب شهیدی ـ را از دست دادیم که واقعه‌ای تلخ و ناگوار است. به هر حال به قول دوستی، زندگی قطاری است که همه سوار آن می‌شویم و در نهایت ما را به ایستگاه آخر می‌برد.

شهرام ناظری در فضای مجازی هم گله کرد که اگر می دانستم سازها قرارست از نمای دور نشان داده شوند، به طور جدی مخالفت می کردم. ولی یادآور شد که مدت هاست برای صدا و سیما کاری نمی کند.

در ادامه کنسرت، که به همراهی سازهای کمانچه، تار، عود و سنتور، اثر «بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند» را با شعری از مولوی، در ریتمی که نه در اوج بود و نه خیلی آرام، خواند که گاهی در پایان این قطعه، نوازندگان ریتم سریع‌تری به کار بخشیدند. پس از لحظاتی هم دوباره قطعه «راست بگو نهان مکن» بار دیگر اجرا شد.

ناظری درباره اثر «راست بگو نهان مکن» گفت: «این همه مولانا تأکید می‌کند راست بگو و به دنیا تکیه نکن که واقعا این جهان ارزش ندارد. برای جوامعی که سرشار از دروغ شده است، تأکید همه اندیشمندان این بوده که جامعه سالم باشد و چیزی بر پرده دروغ وجود نداشته باشد. امیدوارم روزی برسد که دروغی نباشد. علت این که در اجراهایم این قطعه را انتخاب می‌کنم، این است که شنونده با شنیدین آن با خودش فکر کند که در کجا دروغ گفته یا حتی من که آن را می‌خوانم با خودم فکر کنم فلان جا دروغ گفته‌ام.»

عاقبت شیرها

آخرین دلهره چندین میلیون تهرانی، به خصوص آن یکی دو میلیونی که اغلب روزها از میدان حر (باغشاه سابق) رد می شوند از آنست که جای شیرهای چهارگانه میدان را خالی می بینند. همان شیرهای پرهیبت که مانندشان در میدان های دیگر تهران از فردوسی و (قدیم ها از مجسمه) رضاشاه و فرزندش محافظت می کردند. اما در میدان حر حضور شیر بسیار اهمیت داشت و در وسط میدان مجسمه گرشاسب با اژدها قرار داشت، از زمان پادشاهی.

دکتر ترانه یلدا معمار و شهرساز در مقاله ای در همین باره، برخی از نگرانی های رهگذران میدان حر را پاسخ داد. اول تاکید کرد« حق شهروندان بر شهر ایجاب می‌کند که در جریان اتفاقاتی که بر سر میراث شهری‌شان می‌افتد قرار گیرند» و بعد توضیح داد که در این دوران حساس اجتماعی – که اعصاب همه دوستان نیز تحت فشار است، هر چیز کوچکی مورد بحث و غوغا و بهانه‌ای برای کشمکش بر سر تعیین سرنوشت شهر قرار می‌گیرد. اکنون دوستان برای شیرهای بانک ملی هم نگران شده‌اند. برای شیرهای جاهای دیگر هم نگران شده‌ایم. برای آن مجسمه‌های دیگر بهمن محصص جلوی تئاتر شهر قدیم و مجسمه دانته الیگیری که از پارک شهر و مجسمه زیبای پارک لاله و جاهای دیگر محو شده هم نگران شده‌ایم!

مجسمه میدان حر روی یک پایه بتنی ساخته شده بود. این مجسمه، گرشاسب از پهلوانان شاهنامه را در حال نبرد با یک اژدها نمایش می‌دهد. گرشاسپب نیزه‌ای به دست دارد و در حال نبرد با اژدهایی است که به دور بدن او پیچیده و دهان به روی گرشاسب باز کرده‌ است. این اژدها نماد نیروهای اهریمنی است که انسان را در حلقه خود قرار داده است. گرشاسب با نیزه به دهان اژدها حمله کرده و می‌تواند نماد پیروزی نیکی بر بدی باشد.

این مجسمه به عنوان میراث ملی ثبت شده است اما در توضیح مفصل تر، روزنامه قدس خبر داده که ۲ مجسمه شیر محافظ، به ثبت آثار میراث ملی نرسیده است. این دو مجسمه فرعی توسط مرحوم غلامرضا رحیم‌زاده ارژنگ ساخته نشده، مجسمه اصلی از جنس مس بوده‌ است. مجسمه های میدان باغشاه، در بحبوحه انقلاب آسیب دیدند. دو شیری که اکنون قصد جایگزینی آنهاست، در دهه ۸۰ توسط نوه استاد ارژنگ ساخته شده‌ و گویا چندان هم ارزش هنری نداشته‌اند.

در ادامه گزارش آمده: جنس دو مجسمه‌ شیری که در پایین مجسمه «نبرد گرشاسب با اژدها» نصب شده، از فایبرگلاس است که از متریال ناپایدار به شمار می‌رود و در گذر زمان به علت برودت آب و هوایی دچار فرسودگی و شکستگی شده‌اند و به همین جهت لازم بود که مرمت یا جایگزین شود.

BBC
روی جلد مجله توفیق ۵۲ سال پیش

شوخی با انتخابات

شهرام شهیدی در شهرونگ نوشته افسردگی این روزها یکی از شایع ترین بیماری ها در ایران و جهان است. این روزها از کمدین ها تا صاحبان صنایع از هرکه بپرسی حالت چطورست می گویند بدجور دپرسم. از همین جهت چند روش برای رفع افسردگی پیشنهاد می شود.

از نظر این طنزنویس یکی از بهترین روش ها خندیدن است که آدم بنشیند و به وعده و وعیدهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری گوش بدهد. البته این روش هزینه بالایی دارد. منتها هزینه اش را نه در لحظه، که بعدها و در طی دو دوره ۴۰ ساله پرداخت خواهید کرد.

دیگر روش رفع افسردگی این است که به بیمار یاد بدهید رویا ببافد. فردا یک وقت دیدی رویابافی هم مثل گلیم بافی و فرش بافی در رسته مشاغل قرار گرفت و فرد رویاباف توانست علاوه بر کاهش میزان بیکاری، وام رویابافی هم دریافت نماید. ستادهای مجازی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری چنان برای رویا پردازی فعالیت می کنند که در حلبی آباد جنوب تهران ساکن هستی اما پنت هاوس شیکی برایت می بافد در آن سوی اروپا.

در پایان طنز صفحه شهرونگ آمده: مهاجرت هم برای رفع افسردگی راه خوبی است، برای این روش هم کاندیداها بهترین گزینه هستند. در صورتی که پای حرفشان بنشینی دیگر نمی خواهی به سوییس مهاجرت کنی. چون فکر می‌کنی در حال زندگی در نروژ هستی!

از هفته‌های پیش

Trending

خروج از نسخه موبایل