بی بی سی فارسی
چطور بیورک توانست قلب شکسته مرا التیام دهد؟
نوعی از موسیقی را که به اندوه و هجران و قلب شکسته میپردازد بسیار شنیدهایم. اما موسیقی از نوع دیگری هم وجود دارد که دعوتی است به گذشتهای که با هم بودهایم، به روزهای خوش رفته. این موسیقی ما را به آینده پیش رو امیدوار میکند، اینکه دوباره همه چیز بهتر خواهد شد و برای من، مثال اعلای این نوع موسیقی، آلبومی است از بیورک با نام “هموژنیک”.
آلبوم هموژنیک که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد، اثبات خلاقیت فراوان بیورک بود. او با به کار بردن صدای ضربههای تکان دهنده و اصوات ترد و شکننده و به گفته خودش آوای زمین لرزهها، طوفانها، برف و باران و یخ، ملهم از جغرافیای ایسلند توانست منظرههای صوتی حماسی خلق کند.
همانوقت رولینگ استون پیشبینی کرد که آلبوم هموژنیک برای طرفداران بیورک که مشتاق شنیدن ملودیهای شیرین و شاد او هستند، دور از انتظار خواهد بود اما این آلبوم برجسته ترین و بهترین آلبوم سال شد.
بیست و سه سال از آن تاریخ گذشته و هموژنیک در تاریخ موسیقی پاپ همچنان یکه و گوشنواز و منحصر به فرد است.
هموژنیک بیش از جغرافیای آتشفشانی ایسلند، درباره تجربههای احساسی است. آلبومی برگرفته از آشفتگی زندگی بیورک در دورهای از زندگیاش ناشی از روابط شکست خورده، درگیریاش با یکی از طرفداران، حملهاش به خبرنگاری در فرودگاه بانکوک ، شلیک یکی دیگر از طرفداران سمج به سوی خود و بمبی که برای مدیر برنامههای بیورک فرستاد.
من پس از هر سرخوردگی پیچیده عاشقانه، به هموژنیک متصل شدهام. کدام پایان عاشقانه پیچیده نیست؟ هربار که خواستهام از ناامیدی خلاص شوم و بر ضعفم فائق آیم و به آینده نگاه کنم، به هموژنیک بازگشتهام.
هرچند تمامی ترانههای آلبوم درباره روابط عاشقانه نیستند، اما همگی القاگر حس رهایی از وابستگی، رسیدن به استقلال، و گشودن درها به سوی خوش بینی و امیدواریاند. بیورک جایی گفت: “هموژنیک درباره یافتن راه صعود است. این آلبوم را در تاریک ترین دوران زندگیام ساختهام با این حال سرشار از امیدواری است.”
در قطعهای، با لحنی قاطع و تکان دهنده میخواند:
اگر سفر جست و جوست
و اگر خانهای هست
من بازنخواهم ایستاد
پی شکار خواهم رفت…
این ترانه، دعوتی به نایستادن است برای هرکس که تازه از رابطهای ویرانگر بیرون آمده و تنها شده است.
اما اگر قطعه شکارچی گویای عزم بیورک برای رسیدن به استقلال است، سایر آهنگهای آلبوم، گویای درد و لذت توامان هستند. شادی و اندوه، شفا و نابودی کنار هم. با گوش سپردن به هموژنیک، شکست خوردهای که به بازگشت به رابطه ناموفق فکر میکند، از خود میپرسد به راستی چطور ممکن است آن قدر نابالغ باشم که خیال کنم او میتواند تمامی فقدانها را در من پر کند؟ و این لحظه، آن لحظه مهم است: درک این که شریک زندگی موضوع این پرسش نیست، باید پاسخ را در درون خود جست و جو کنی. بیورک در قطعه زنگ هشدار، میخواند:
اما عشق به سوی تو خواهد آمد
از تو مراقبت خواهد شد
عشق به سویت خواهد آمد و تو به عشق اعتماد خواهی کرد…
او میخواند که تو لیاقت عشق را داری و روزی همه چیز بهتر خواهد شد.
هموژنیک به من کمک کرد درد فقدان کسی را تحمل کنم که مرا با این آلبوم آشنا کرده بود. در اوایل بیست سالگی، با تجربه طاقتفرسای نخستین قلب شکستگی، چون کسی بودم که در کولاکی سهمگین راه میرود و نمیتواند مسیر را ببیند. مبارزه کردم و در نهایت آشفتگی و بی اعتمادی با آهنگهای بیورک گذراندم:
فکر می کنی مرا انکار کردهای
من بسیاری چیزها به دست آوردهام
تو بسیاری چیزها را باختهای
اما نخواهی فهمید
اگر پنج سال دیگر هنوز زنده بودی
روزی بیدار خواهی شد
بی عشق
بیورک با خودباوری محکم و مغرورانهای درباره ارزش خود ترانه میخواند. او عاشق سابق را به بزدلی و عدم رعایت وظیفه متهم میکند. میخواند: واضح است که از پس عشق برنمیآیی… جملاتی که تکرارشان برای هرکس که بیش از حد به معشوق اصرار میکند یا بیش از حد احساساتی است، ضروری است.
آن چه که بیورک برای ما میخواند، این است که زندگی ادامه دارد. ممکن است حس کنیم که پس از دلشکستگی، بی اعتمادی خواهد آمد اما این نافی زندگی نیست. شاید ترس از آینده، هراس از تمامی اشتباهاتی که ممکن است در یک رابطه جدید تکرار شوند، در ما به وجود بیایند اما آهنگ زنگ هشدار بیورک یادآوری این نکته است که باید پیوسته به جلو رفت. برای یافتن خوشبختی باید ناراحتی را به خطر انداخت.
پس از آن تجربه ویرانگر، هموژنیک به موسیقی متنی برای خودسازی من بدل شد. شروع به بیرون آمدن از گودال عمیق نفرت کردم. در نهایت باز هم به هموژنیک بازگشتم. یادم هست وقتی در خیابانها و پارکهای لندن قدم میزدم، هموژنیک را با هدفونی در گوش مدام تکرار میکردم. مصمم بودم خودم را پیدا کنم و راهی نو برای زندگیام بیایم.
بیورک راه مرا به سوی نور و امید گشود. وقتی که میخواند:”تو نمی توانی به امید نه بگویی.نمی توانی به خوشبختی نه بگویی…”
من تکرار کردم. تکرار کردم و سرانجام راه درست زندگیام را یافتم.